ترجمه آيات به نام خداوند رحمان و رحيم . وقتي كه زمين آن زلزله مخصوصش را آغاز ميكند ( 1) . و زمين آنچه از مردگان ( و يا معادن ) كه در شكم دارد بيرون ميريزد ( 2) . و انسانها از در تعجب ميپرسند : زمين را چه شده است ( 3) . در آن روز زمين اخبار و اسرار خود را شرح ميدهد ( 4) . آري پروردگار تو به وي وحي كرده كه به زبان آيد و اسرار را بگويد ( 5) . در آن روز مردم يك جور محشور نميشوند بلكه طايفههايي مختلفند تا اعمال هر طايفهاي را به آنان نشان دهند ( 6) . پس هر كس به سنگيني يك ذره عمل خيري كرده باشد آن را ميبيند ( 7) . و هر كس به سنگيني يك ذره عمل شري كرده باشد آن را خواهد ديد ( 8 ) .
ترجمة الميزان ج : 20ص :581 بيان آيات در اين سوره سخن از قيامت و زنده شدن مردم براي حساب ، و اشاره به بعضي از علامتهايش رفته ، كه يكي زلزله زمين ، و يكي ديگر سخن گفتن آن از حوادثي است كه در آن رخ داده . و اين سوره هم ميتواند مكي باشد و هم مدني . اذا زلزلت الارض زلزالها كلمه زلزال مانند كلمه زلزلة مصدر و به معناي نوسان و تكان خوردن پي در پي است ، و اينكه اين مصدر را به ضمير زمين اضافه كرد ، و فرمود زمين زلزلهاش را سر ميدهد به ما ميفهماند كه زمين زلزلهاي خاص به خود دارد ، و اين ميرساند كه زلزله مذكور امري عظيم و مهم است ، زلزلهاي است كه در شدت و هراسناكي به نهايت رسيده است . و اخرجت الارض اثقالها كلمه اثقال جمع كلمه ثقل - به فتحه ثاء و فتحه قاف - است ، كه به معناي متاع و كالا و يا خصوص متاع مسافرين است . ممكن هم هست جمع كلمه ثقل - به كسره ثاء و سكون قاف - باشد كه به معناي حمل باشد ، به هر حال چه آن باشد و چه اين ، مراد از اثقال زمين كه در قيامت زمين آنها را بيرون ميريزد - به طوري كه ديگران هم گفتهاند - مردگان و يا گنجها و معادني است كه در شكم خود داشته . و ممكن هم هست منظور همه اينها باشد ، كه البته براي هر سه قول قائليني هست ، و اولين قول به نظر نزديكترين قول است ، و از آن گذشته قول سوم است كه اشاره دارد بر اينكه خارج شدن براي حساب است ، و جمله يومئذ يصدر الناس اشاره دارد به اينكه بعد از بيرون شدن ، به سوي جزا روانه ميشوند . و قال الانسان مالها يعني انسانها بعد از بيرون شدن از خاك در حال دهشتزدگي و تعجب از آن زلزله شديد و هول انگيز ميگويند : ما للارض زمين را چه ميشود كه اين طور متزلزل است ؟ ! بعضي از مفسرين گفتهاند : منظور از انسان تنها كفار هستند ، نه آنهايي كه در دنيا به مساله معاد و رستاخيز ايمان داشتند . بعضي ديگر سخناني ديگر گفتهاند كه به زودي ان شاء الله ميآيد .
ترجمة الميزان ج : 20ص :582 يومئذ تحدث اخبارها بان ربك اوحي لها آنگاه زمين به اعمالي كه بني آدم كردند شهادت ميدهد ، همانطور كه اعضاي بدن خود انسانها و نويسندگان اعمالش يعني ملائكه رقيب و عتيد و نيز شاهدان اعمال كه از جنس بشر و يا غير بشرند همه بر اعمال بني آدم شهادت ميدهند . و در جمله بان ربك اوحي لها حرف لام به معناي الي - به سوي است ، چون مصدر ايحاء كه فعل أوحي مشتق از آن است با حرف اليمتعدي ميشود ، و معناي جمله اين است كه : زمين به سبب اينكه پروردگار تو به آن وحي كرده و فرمان داده تا سخن بگويد از اخبار حوادثي كه در آن رخ داده سخن ميگويد ، پس معلوم ميشود زمين هم براي خود شعوري دارد ، و هر عملي كه در آن واقع ميشود ميفهمد ، و خير و شرش را تشخيص ميدهد ، و آن را براي روز اداي شهادت تحمل ميكند ، تا روزي كه به او اذن داده شود ، يعني روز قيامت شهادت خود را ادا كرده ، اخبار حوادث واقعه در آن را بدهد . و در تفسير آيه و ان من شيء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم ، و نيز در تفسير آيه قالوا انطقنا الله الذي انطق كل شيء گذشت ، كه از كلام خداي سبحان به دست ميآيد كه حيات و شعور در تمامي موجودات جاري است ، هر چند كه ما از نحوه حيات آنها بيخبر باشيم . در بين مفسرين اختلاف شديدي به راه افتاده در اينكه معناي خبر دادن زمين به وسيله وحي از حوادثي كه در آن واقع شده چيست ؟ آيا خداي تعالي زمين مرده را زنده ميكند ، و به آن شعور ميدهد تا از حوادث خبر دهد ؟ و يا اينكه صوتي در روي زمين خلق ميكند تا آن صوت خبر دهد و يا آنكه زمين به زبان حال دلالت ميكند بر اينكه بر پشت آن چه حوادثي رخ داده ؟ ليكن بعد از آنكه بيان ما را شنيدي هيچ جايي براي اين اختلاف نيست ، علاوه بر اين با هيچ يك از اين وجوه و هيچ يك از اقسام شهادت كه در اين وجوه آمده حجت تمام نميشود .
ترجمة الميزان ج : 20ص :583 يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم كلمه صدور كه فعل يصدر از آن مشتق شده به معناي برگشتن شتر از لب آب بعد از رفتنش بدانجا است . و كلمه أشتات مانند كلمه شتي جمع شتيت است ، كه به معناي متفرق است . و آيه شريفه جواب دوم است براي كلمه اذا ، بعد از جواب اول يعني آيه يومئذ تحدث اخبارها . و مراد از صادر شدن مردم در قيامت با حالت تفرقه ، برگشتن آنان از موقف حساب به سوي منزلهاشان كه يا بهشت است و يا آتش ميباشد ، در آن روز اهل سعادت و رستگاري از اهل شقاوت و هلاكت متمايز ميشوند ، تا اعمال خود را ببينند ، جزاي اعمالشان را نشانشان دهند ، آن هم نه از دور ، بلكه داخل در آن جزايشان كنند ، و يا به اينكه خود اعمالشان را بنا بر تجسم اعمال به ايشان نشان دهند . و بعضي از مفسرين گفتهاند : مراد از صدور مردم ، بيرون شدنشان از قبور به سوي موقف حساب است ، و منظور از متفرق بودنشان ، متمايز بودن آنان از نظر سيما است ، بعضي با روي سفيد ، و برخي با روي سياه بيرون ميآيند ، بعضي با حالت امنيت ، برخي با حالت فزع ، و همچنين تمايزهاي ديگر كه از جزاي اعمالشان و نتيجه حسابشان خبر ميدهد ، و تعبير از آگهي از جزا با واژه رؤيت ، و تعبير از اعلام به نتيجه حساب با واژه ارائه نظير تعبيري است كه در آيه يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء ، ولي وجه اول هم به ذهن نزديكتر و هم روشنتر است . فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره كلمه مثقال به معناي هر وسيلهاي است كه با آن وزنها را ميسنجند ، و كلمه ذره به معنايآن دانههاي ريز غبار است ، كه در شعاع آفتاب ديده ميشود ، البته اين كلمه به معناي مورچههاي ريز نيز ميآيد . آيه مورد بحث به دليل اينكه حرف فاء بر سر دارد تفريع و نتيجهگيري از آيه قبلي است ، كه سخن از ارائه اعمال بندگان داشت ، و همان بيان را تاكيد نموده ميفهماند كه از ترجمة الميزان ج : 20ص :584 كليت ارائه اعمال هيچ عملي نه خير و نه شر نه كوچك و نه بزرگ حتي به سنگيني ذره استثناء نميشود ، و نيز حال هر يك از صاحبان عمل خير و عمل شر را در يك جمله مستقل بيان نموده ، جمله را به عنوان يك ضابطه و قاعده كلي ( كه مورد هيچ خصوصيتي ندارد ) ذكر ميفرمايد . در اينجا اين سؤال به ذهن ميرسد كه در آيات شريفه قرآن آياتي هست كه با اين ضابطه كلي سازگار نيست ، از آن جمله آياتي كه دلالت دارد بر حبط و بينتيجه شدن اعمال خير به خاطر پارهاي عوامل ، و آياتي كه دلالت دارد بر انتقال اعمال خير و شر اشخاص به ديگران ، مانند انتقال حسنات قاتل به مقتول ، و گناهان مقتول به قاتل ، و آياتي كه دلالت دارد بر اينكه در بعضي توبهكاران گناه مبدل به ثواب ميشود ، و آياتي ديگر كه در بحث از اعمال در جلد دوم اين كتاب و نيز در تفسير آيهليميز الله الخبيث من الطيب گذشت . جواب از اين سؤال اين است كه آيات مذكور حاكم بر اين دو آيه است ، و بين دليل حاكم و محكوم منافاتي نيست ، مثلا آياتي كه دلالت دارد بر حبط اعمال ، شخص صاحب عمل خير را از مصاديق كساني ميكند كه عمل خير ندارند ، و چنين كسي عمل خير ندارد تا به حكم آيه مورد بحث آن را ببيند ، و همچنين قاتلي كه نگذاشت مقتول زنده بماند و عمل خير انجام دهد ، اعمال خيرش را به مقتول ميدهند ، و خودش عمل خيري ندارد تا آن را ببيند ، و توبهكاري كه گناهش مبدل به حسنه ميشود ، براي اين است كه گناه موافق ميل او نبوده ، عواملي خارجي باعث گناهكاري او شدند ، و آن عوامل كار خير ، موافق طبعشان نيست ، ولي چون ميخواستند در بين مردم نيكوكار و موحد باشند ، و بلكه رئيس و رهبر آنان باشند ، لذا با زبان شكار حرف زدند ، پس خوبيهاشان از خودشان نيست ، لذا در قيامت بديهاي توبهكاران را به آن عوامل ميدهند ، و خوبيهاي آن عوامل را به توبهكاران ، در نتيجه توبهكاران گناهي ندارند تا به حكم آيه مورد بحث در قيامت آن را ببينند ، و نيز عوامل شر ، كار خيري ندارند ، تا به حكم آيه مورد بحث آن را ببينند - دقت فرماييد . بحث روايتي در الدر المنثور است كه ابن مردويه و بيهقي - در كتاب شعب الايمان - از انس بن ترجمة الميزان ج : 20ص :585 مالك روايت كردهاند كه رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) فرمود : زمين در روز قيامت به تمامي اعمالي كه در پشتش انجام شده خبر ميدهد ، آنگاه اين آيه را تلاوت كرد : اذا زلزلت الأرض زلزالها تا رسيد به آيه يومئذ تحدث اخبارها و آنگاه فرمود هيچ ميدانيد اخبارش چيست ؟ جبرئيل نزد من آمد و گفت : خبر زمين كه زمين روز قيامت بدان گواهي ميدهد ، همه اعمالي است كه بر پشتش انجام شده . مؤلف : نظير اين روايترا از ابو هريره نيز نقل كرده . و نيز در همان كتاب است كه حسين بن سفيان در كتاب مسندش و ابو نعيم در كتاب حليهاش از شداد بن اوس روايت كردهاند كه گفت : من از رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) شنيدم ميفرمود : ايها الناس دنيا متاعي است حاضر كه هم نيكان از آن ميخورند و هم فاجران ، و بدرستي آخرت وعدهاي است صادق ، كه سلطاني قادر در آن حكومت ميكند ، حق را محقق و باطل را باطل ميسازد . ايها الناس سعي كنيد از طالبان آخرت باشيد ، و از طالبان دنيا نباشيد ، فرزند آخرت باشيد ، نه فرزند دنيا ، چون هر مادري فرزندش به دنبالش ميرود . (حاصل منظور آن جناب اين است كه خواهان آخرت باشيد نه دنيا ، براي اينكه علاقه به دنيا قهرا شما را به سوي ماديت و آلودگيهاي آن ميكشد ) ، آنگاه فرمود : هر عملي كه ميكنيد در حالي انجام دهيد كه از خدا خائف و بر حذر باشيد ، و بدانيد كه روزي شما را بر اعمالتان عرضه ميدارند ، و شما خواه و ناخواه خدا را ملاقات خواهيد كرد ، پس هر كس هموزن ذرهاي عمل خير كرده باشد ، آن را خواهد ديد ، و هر كس هموزن ذرهاي عمل زشت كرده باشد آن را خواهد ديد . و در تفسير قمي در ذيل آيه و اخرجت الأرض اثقالهاآمده كه منظور از اثقال زمين ، انسانهايند . و در ذيل جمله و قال الانسان مالها آمده كه اين انسان ، امير المؤمنين (عليهالسلام) است . و در ذيل آيه يومئذ تحدث اخبارها ... اشتاتا آمده كه مردم از جهت ايمان و كفر و نفاق متفرق و اشتات ميآيند ، بعضي مؤمنند و برخي كافر و جمعي منافق . و در ذيل جمله ليروا اعمالهم آمده كه هر كس بالاي سر اعمال خود ميايستد ، و اعمال خود را اينطور فاش و هويدا ميبيند . و نيز در آن كتاب در روايت ابي الجارود از امام باقر (عليهالسلام) آمده كه در ذيل ترجمة الميزان ج : 20ص586 : آيه فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره ، فرمود : اگر از اهل آتش باشد ، و در دنيا مثقال ذرهاي عمل خير كرده باشد ، اگر براي غير انجام داده باشد ، همان عمل خيرش هم مايه حسرتش ميشود ، و در ذيل جمله و من يعمل مثقال ذرة شرا يره ، فرمود : اگر از اهل بهشت باشد در روز قيامت آن شر را ميبيند و سپس خداي تعالي او را ميآمرزد. |
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |